در گوشه نشسته سرد و خاموش
یادم شده است تو را فراموش
تاوان فراق تو چه سنگین
با رنج جدائیم هماغوش .
- ۰ نظر
- ۲۸ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۰۲
در گوشه نشسته سرد و خاموش
یادم شده است تو را فراموش
تاوان فراق تو چه سنگین
با رنج جدائیم هماغوش .
پناه آورده ام ای مهربان خالق بکن کاری
نده شادی به دشمن مردم ما را گرفتاری
هوا سرد است و اوضاع عجیبی حاکم است اکنون
نکن آلوده ی فقر و اسیر پنجه ی خواری .
من تو را میخواهم امّا تو نمیخواهی مرا
میکنی کفران نعمت میرود از کف تو را
جستجویم میکنی وقتی که آب از سر گذشت
میشوی درگیر نفرین، میخوری چوب خدا.
آلبومی از عیوب جوراجور
میزند با زبان خود از دور
هرکه را اهل حق ببیند او
متّهم میکند به فقر شعور .
از خدا خواهش نمودم ، از ودود
زندگی شیرین ، غمم را کرده دود
چون خدا گنجی برای من نمود ،
حمد و توحیدش در آن گنجینه بود
کافیست ، چقدر عزا عزا فرمودی
در گور فرستاده رها فرمودی
هستی نه فقط برای مردن باشد
دستور نشاط ما خدا فرمودی .
خود را به کشورم ایران فروختم
با شور و عشق فراوان فروختم .
دور از نگاه حسودان مدّعی ،
با نرخ خون شهیدان فروختم
ما اسیر بازی لژهای شیطانی شدیم
دستِ تنها وارد دریای طوفانی شدیم
خاک موضوعیّتش را داده از دستش کنون
با انرژی مهره ی امیال پنهانی شدیم .
ای زنده اندیشی که گورت کاخ آباد است .
در کبریای روح عالم خاطرت شاد است
در سایه سار ارغوانت زندگی جاریست
روح خردمندی تو زیباترین یاد است .
بر هر ستونی تکیه کردم گشته آوار
هر شاخه ای بر آن نشستم شد به من دار
تنها ادا کردی تو حقّ لطف خود را
یک لحظه من را وا منه ای حضرت یار .
چون انرژی روبرو با کاهش است
فقر عالم سویه اش افزایش است
درّه های فقر و ثروت شد عمیق
راه حل تنها کلید دانش است .
قطار خسته و ریلی که از سفر فرسود
دوباره دیر رسیدن ،کویر و حسرت رود
حجاب غربت عریان و دست فاصله ها
تمام قصّه ی بودن در عصر آهن و دود.
اگر چه زندگی در خانه ای از جنس شیشه واقعاً زیباست
ولی در راه حفظ خانه ای از شیشه سختی ها و مشکل هاست
اگر سنگی بیندازی بسوی خانه ای از همجوارانت
خطر دور سرت در گردش و احوال اهل خانه واویلاست .
#احمد_یزدانی
امروز سرم به آسمان خورد چه خوب
اندوه گذشته در دلم مُرد ، چه خوب
یک روز قشنگ و خاص عمرم امروز
غم در قفس سینه ام افسرد چه خوب
امروز جهان و هرچه در آن زیباست
امروز خدا و نور ایشان با ماست
یک عمر تلاش و کار و کوشش عشق است
عشق است که راحتی پس از سختی هاست.
عشقی تو بهار و باد و باران با تو
آوازه ی نام نیک نامان با تو
در حسرت دیدار تو چشمی در ره
دستان دعای سرونازان با تو.
امروز جهان و هرچه در آن زیباست
امروز خدا و نور ایمان با ماست
یکعمر تلاش و کار و کوشش عشق است
عشق است که راحتی پس از سختیهاست
امروز عطش به کوی مستی رقصید
امروز وفا ز شوق عاشق خندید
امروز خدا ندای شادی سرداد
امروز به خانه ام درآمد امّید.
امروز فضا فضای زیبا شده است
امروز امید من شکوفا شده است
امروز به روی من بهاران خندید
دست و دل من بزندگی وا شده است