داده است شفا به کور پیراهن تو
ای جان جهان مست ز بوی تن تو
سرگشته و حیران و غریبم ای عشق ،
من آمده ام ، دست من و دامن تو .
- ۱ نظر
- ۰۴ بهمن ۰۰ ، ۰۰:۱۳
داده است شفا به کور پیراهن تو
ای جان جهان مست ز بوی تن تو
سرگشته و حیران و غریبم ای عشق ،
من آمده ام ، دست من و دامن تو .
بازار ریا عجیب سامان دارد
هر چهره نقاب و نقش پنهان دارد
یکرنگی و سادگی متاعی نایاب
گنج است برای هرکه از آن دارد .
ای عشق اسیر خم ابرو شده ام
دیوانه زنجیری گیسو شده ام
از جذبه ی چشمان قشنگ و نگهت
بازیچه ی دستان هیاهو شده ام.
ای آنکه بما ستم روا میداری
امّا طلب حمایت از ما داری
بیهوده مکوب مشت خود بر سندان
برداشت کنی هرآنچه را میکاری.
می رسد فصل بهار و گرم از آن بازار عشق
رویش از نو میشود آغاز و جان در کار عشق
گرچه اوضاع سخت و ویروس حاکم اوقات ماست
میخورد از ما زمین در پهنه ی پیکار عشق .
عشق یعنی که بسوزی و بسوزانی ؟ نه
عشق یعنی که بمیری و بمیرانی ؟ نه
عشق یعنی که ببخشی همه ی هستی خود،
به نگاهی خوش و در بند هوسرانی نه.
بر لب بام من نشستی تو
ننشسته پریده رفتی تو
ای تو رویائی از سبکبالی
در خیالم همیشه هستی تو.
آمدی روشن شد از تو خانه ام
مهربانی کرده ای در وقت غم
شد تسلّای غم من بودنت
نیمه ای بودم که کردی کاملم .
دیده گان بارانی و دل پر ز خون
در سر احساسی همانند جنون
روزگار است و لبالب از غم است
می کُشد هر لحظه با دست فسون.
ای خالق عالم، خدای صبح و شبنم
شادی فراوان کن برای من وَ غم کم
از گوشه ی زندان خودخواهی رها کن
از ابر خوشبختی بباران از برایم .
اگرچه زندگی در خانه ای از جنس شیشه واقعاً زیباست
ولی در راه حفظ خانه ای از شیشه سختی ها و مشکل هاست
اگر سنگی بیندازی بسوی خانه ای از همجوارانت
خطر دور سرت در گردش و پایان کار خانه ات پیداست .
در جهانی که محبّت حاکم و کینه کم است
شادمانی جاری است و کوچه هایش خرّم است
چون محبّت کم شود جنگ و جدل حاکم شود
عاشقی نایاب و در هرخانه سلطان ماتم است .
امیدم آنکه خزان از کنار ما برود
کسادی از بغل کسب و کار ما برود
ببار خود بنشیند درخت کار و امید
رسیده ثروت و فقر از دیار ما برود.
بازیچه ی دست نفوذ از روزگارم
پیچیده شد طومار نامم در دیارم
تا رفته ام دنبال پیدا کردن خود
اخطار جدّی آمد از پایان کارم .
کرده تعریف خود شبانه و روز
گفته از دیگران به ناله و سوز
دیگران رفته تا به مقصد خود
ما شروع هم نکرده تا به هنوز
شوئه که سکوت پهنه اش فریاد است
یاقوت قشنگ تاج شهرآباد است
در سینه هزار راز و خود در غربت
راوی و بیان کننده بیداد است .
امّید که شادیت چو یلدا باشد
خوشحالی تو به قدّ دنیا باشد
در موقع چت برای یلدای عزیز
اینترنت تو قوی و مانا باشد .
کوتوال_خندان
یلدا مبارک