شد شکایت از گروه ماهیان
از تشنّج در دل دریایشان
امر شد دریا شود آرام، شد
گشته صیدِ دامِ صیّادانشان.
- ۰ نظر
- ۰۲ دی ۰۳ ، ۱۹:۴۸
شد شکایت از گروه ماهیان
از تشنّج در دل دریایشان
امر شد دریا شود آرام، شد
گشته صیدِ دامِ صیّادانشان.
می کنم سودا من آنرا با شکیب بی قراری
بلبلی افسرده ام در محبس تنگ قفس من
عشقبازی می کنم با یاد مرغان شکاری .
یاری یاران خیالی بوده است
چون سفر با جیب خالی بوده است
دائماً در التهاب و کشمکش
اعتباری که ریالی بوده است .
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم
موجی که در تلاطم خود آرمیده ای
نوری که بوده روشنی جان و جسم ما ،
هستی اراده ای که به عالم پدیده ای .
علم با سعی تو کامل میشود
خیر از گام تو واصل میشود
ای معلّم از چراغ عمر تو ،
چون عسل زهر هلاهل میشود .
از تو و ظلم تو شیطان جهان
شک نکن ده قرن دیگر هم شود
دامنت گیرد شرار خشممان