اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۵ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

مدیون منی ، نکن مرا ناراضی
یک بوسه گرفتی و نمی پردازی
من منتظرت که تا بیائی ای گُل
تسویه کنی حساب و شادم سازی .

#کوتوال_خندان

  • احمد یزدانی

لجوج و کلّه شقّی با وجودم

همان یکدنده ای هستم که بودم

اگر صدبار دیگر هم بپرسی،

نمی گویم توئی بود و نبودم .

احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

مرغ ها ترسیده اند از حاکمان
تخم کردن رفته است از یادشان
جای شکرش باقی است، شکر خدا
گاو ما می زاید از الطافشان.
 

  • احمد یزدانی

هیئت دل روضه ی گلهای باغ
ختم خزان مجلس آقای باغ
خشّ و خشِ برگ و صدای زمین
زمزمه از شِکوه ی فردای باغ
گردنه ها در شب و ابر سیاه
تابلوی نقّاشی یلدای باغ
کشف حجاب همه ی شاخه ها
لُختی اندام دلارای باغ
آمدن قاصد پیغام برف
قارِ کلاغ و ننه سرمای باغ
کشت همه حاصل بی حاصلی
پوچی مطلق شده رویای باغ
بلبل شوریده امیدش ، رسد
بوی بهاران و تماشای باغ 
می رسد از ره خبر خوش ، تمام
دوره ی برف و یخ و سرمای باغ.
               احمد یزدانی
.

  • احمد یزدانی

خال می کوبم به تندیس نگارم روز و شب
چکّشی از بغضم و غوغاست کارم روز و شب
از سکوت و اشک لبریزم ، قراری بی قرار
انتظارم لحظه ی دیدار یارم روز و شب .

  • احمد یزدانی