در باور یاس ها ،
ترانه ی باران چنین نبود
درخاطر زنبق ها ،
روزهاى تاریک این چنین نبود
ابرتیره ، باران تند ، تگرگ
گلبرگهاى تو چون آسودند این عداوت را ؟
چون..؟
روزگارى در شقاوت داس ها عطوفتى پنهان بود ،
.......
روزگارى.....
- ۰ نظر
- ۰۲ بهمن ۰۳ ، ۰۰:۱۸
در باور یاس ها ،
ترانه ی باران چنین نبود
درخاطر زنبق ها ،
روزهاى تاریک این چنین نبود
ابرتیره ، باران تند ، تگرگ
گلبرگهاى تو چون آسودند این عداوت را ؟
چون..؟
روزگارى در شقاوت داس ها عطوفتى پنهان بود ،
.......
روزگارى.....
عدّه ای قالتاق که با میز و ریاست زنده اند
جای کار و حلّ مشکل پاچه خواری زبده اند
با تعارف های ویرانگر و از روی ریا ،
سنگ پا را تا به گور روسیاهی برده اند .
ریزگرد شایعه در بارش است
کرده است آب و هوا را منجلاب
کوچه ها غرق است در گرد و غبار
دیدها محدود و در چنگ سراب
تابلوهای راهنمائی اشتباه
راهها بیراهه از آن بیحساب
با شنا در موج دریای دلار
شد اساس زندگانی پیچ و تاب
سیل ویرانگر ز تبعیض و ریا
برده است ایمان مردم را به خواب
از ربا تولید درگیر غم است
بانک ها مخفی شده پشت نقاب
شد تنفّس سخت و میهن در مضیق
بهمن تزویر جاری در حجاب
راه صدق و معرفت مسدود هست
پول و پارتی حاکمانی در شتاب
توصیه فوراً به مقصد می رسد
رسم حکّام است فرمان و عتاب
در ادارات است حاکم خودسری
میدهد رفتارشان ما را ، عذاب
بغض ملّت کار خود را می کند
میشود کاخ ستمکاران خراب
شک نباشد شب بپایان می رسد
رخ نمایان می نماید آفتاب .
دلخور از دولت آمریکا من
دشمنم با همه ی آنها من
شادی از آتش آنجا نکنم
چون نخواهم غم انسانها من .