تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.
شب بود و من با جاده ها درگیر یادت مرا آتش و دامنگیر افتاده بودی لابلای من با شعله میکردی مرا تسخیر خاکستری ماند از من و بادم تا بیکران ها برد در شبگیر یادش بخیر آن روزگاران را در دفترم نامیدش تقدیر اکنون تمام آرزوی من دیداری از آن قاب و آن تصویر. @