- ۰ نظر
- ۲۶ مهر ۹۸ ، ۰۱:۰۵
بازار ریا عجیب سامان دارد
هرچهره نقاب و نقش پنهان دارد
یکرنگی و ساده گی متاعی نایاب
گنج است برای هرکه از آن دارد.
.
میشویم آخر قوی تر از تو امریکا ، ببین
میزنیمت بر زمین گرم با علم و یقین
آمدی خاورمیانه شر به پا کردی فقط
بودی و هستی تو بدعهد و ادا ،ننگ زمین
اگر از دل بگویم سرد و خالیست
هوای روح و جانم بی قراریست
بیا پایان بده حال بدم را
تو باشی زندگی را ماندگاریست
شفّاف چو نمرود خروشان یاران
پاکیزه تر از برف زمستان یاران
با حوصله ای شگرف و احساسی پاک
همپای گذر ز مرز بحران یاران.
راکد نشو ای آب ، زمین میخوردت زود
دیگر نشوی جاری و دیگر نشوی رود
درجا زدنت قاصد مرگ است نه هستی
چون شعله بکش داد ، نه آرام چنان دود
.
اوج است ، فراز بی فرود است شهید
تکریم رکوع ، عشق سجود است شهید
نوری که ندارد همچو خود مانندی
مفهوم همه بودو نبودست شهید .
سرشادی کوچه ها پس از بارانم
یک خاطره از زیارت یارانم
در حادثه های پیش رو با قدرت
همراه تمام مردم ایرانم .
راهی که به قُلّه می رسد پر خطر است
در هر قدمش صخره و کوه و کمر است
راحت نرسی به راحتی ای هُشیار
در معبر تنگ ، ره سپردن هنر است.
حاکم شده در قرن جدید استعمار
با چهره ی تازه ای جدا از هربار
هرکس که به صنعتِ وطن داد بها
یعنی نپذیرفت کند خود را خوار .
ما همه مثل هم و از یک قماشیم ای رفیق
کاسه های داغ تر از اصل آشیم ای رفیق
خفته در زیر درختان خنک تا پا دهد
گنج بادآورده چون دور از تلاشیم ای رفیق .
در تلخی روزگار اگر خندیدی
شیرین چو عسل شوی ، نکن تردیدی
در ثروت و آرامش و راحت ، چون سرو
خود را بنماید به همه ، هربیدی .
مدیون منی ، نکن مرا ناراضی
یک بوسه گرفتی و نمی پردازی
من منتظرت که تا بیائی ای گُل
تسویه کنی حساب و شادم سازی .
#کوتوال_خندان
لجوج و کلّه شقّی با وجودم
همان یکدنده ای هستم که بودم
اگر صدبار دیگر هم بپرسی،
نمی گویم توئی بود و نبودم .
احمد یزدانی