- ۰ نظر
- ۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۲:۲۰
مثل دریا آمدی با من کنار
ابر باران زا توئی من شوره زار
باش با من ای غم فرخنده ام
بر کویر تشنه ی قلبم ببار .
داده است شفا به کور پیراهن تو
ای جان جهان مست ز بوی تن تو
سرگشته و حیران و غریبم ای عشق ،
من آمده ام ، دست من و دامن تو .
رویای لطیف صبحدم بود پدر
منظومه ای از خوردن غم بود پدر
راز دل خود را ننمود هرگز فاش
الماس گرانبها و کم بود پدر .
ناسپاسی شد ز حال و روز خوب روزگار
شد گرانی حاکم و ارزانی از دستش فرار
نیست شیرینی که تا فرهاد آن گردد کسی
هرچه می بینم فقط تلخیست مثل زهرمار .
شادی نکنی به زندگی باخته ای
بر خرمن هستی خودت تاخته ای
چون غنچه اگر به خنده واشد لب تو
گلدان گلی برای خود ساخته ای .
من بودم و خاطرات او بود و غمی
غمگین تر از آن بوده که گویم سخنی
آمد به سر قرار و از رفتن گفت
او رفت و من و سکوت و آه و مِحَنی
خالی شده از امید و شادی دل من
تا نیستی ام فاصله مانده به دمی
من ماندم و تنهائی و افسانه ی او
آواره ترین در حسرت شب شکنی
با قلب شکسته و وجودی که تهیست
دیگر چه کسی نگه کند بر چو منی ؟
.
ای که رفتی و شده قسمت من حیرانی
خانه خالی و سکوت و شب و سرگردانی
بازگرد و دل تاریک مرا روشن کن
نور مهتابی و خلوتگه دلدارانی
مهربانم ، تو نباشی نتوانم باشم
رفتنت کرده هوای دل من بارانی
داده ام هستی خود را به تو امّا رفتی
کاخ مخروبه به جا ماند و من و ویرانی
تو نباشی نتوانم که بمانم بی تو
دامگه میشود عالم و زمین بحرانی
بازگرد ای همه ی تاب و توانم همه تو
بی تو من هستم و تاریکی گورستانی .
ای صدای بلند و جاویدان
اوج آواز مردم ایران
صوت داوودی زمان ، خورشید
زنده هستی برای دلداران
افتخار خرد ، غمی شیرین
گوهری بی نظیر و بی همسان
تا قیام و قیامت این خاک
نغمه هایت ترنّم باران
.
روبروی کژی شدی سدّی ،
نشدی لقمه ی چپش آسان
هرکه با تو نشست خوشبو شد
ربّنای تو اوج کارستان
.
خوش خرامان برو سفر خوش باد
خیر جاری و عشق بی پایان
در سفر هم تو زنده خواهی بود
ای شکوه و غرور کوهستان
.
مانده بر تارک وطن جاوید
همچو فردوسی همه دوران
خاک طوس از قدومتان اکنون
قبله گاهی برای مشتاقان.
زیر پای مردم هستم ریز مانند غبار
می نویسم شعر از احوال تلخ روزگار
نیست شیرین حال دوران تا بگویم من از آن
هرچه میبینم فقط تلخیست ، مثل زهرمار
سطح گفتار دو کاندیدا حقیر
هرچه مطرح کرده اند خصمانه بود
بایدن از دست ترامپ و موضعش
مانده حیران ، مثل یک دیوانه بود
چون پلنگ زخمی از او شد ترامپ
ادّعاهایش ریاکارانه بود
مردم عالم تماشا کرده اند
کارزاری را که نامردانه بود
فارغ از حرف و شعار و دشمنی
واقعاً شخص ترامپ پرچانه بود
هر دو بودند دشمن خونی هم
گفتگوهائی که بیشرمانه بود
بی نزاکت بی ادب بی حیثیّت ،
کار هر دو دلقک احمقانه بود
عمق ذات کدخدا بود این نشست
رو شده دستش که چون ویرانه بود
هردو وحشی هر دو درّنده چو گرگ
تابلوئی از وضع و حال خانه بود
یک دو قطبی خطرناک و پلید