لذّت سیر و سفر از سر دنیا نرود
نیکی از حافظه ی گنبد مینا نرود
گرمی کار جهان ، لذّت آتش بازی
خاطراتست و چو بوی خوش گلها نرود
- ۰ نظر
- ۳۱ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۴۸
لذّت سیر و سفر از سر دنیا نرود
نیکی از حافظه ی گنبد مینا نرود
گرمی کار جهان ، لذّت آتش بازی
خاطراتست و چو بوی خوش گلها نرود
کشیدند صندلی از زیر پاهای مسلمانی
گروهی سارق فرصت طلب، دزد خیابانی
عصا از کور می دزدند آیا تو نمی بینی؟
چرا ترسیده پیچیدی به صحّاری نادانی؟
چقدر صبر و تحمّل ؟از چه رو همراهی بیجا؟
شکایت کن از آنها تا نمانی در پشیمانی
شریک جرم باشد هرکه با مجرم مدارا کرد
مگر تاریخ و درس مانده بر جا را نمیخوانی؟
زمان و حوصله تنگ است و راهی نیست تا مرگت
رحیل آید شود چشمان بودن از تو بارانی
لباس قدرت است و هرکه پوشیدست واداده است
مگر یک عدّه ی کم مثل آن پیر خراسانی
نترس از حاشیه وارد شو در متن خطر برخیز
شود بازی تمام و داور است و سوت پایانی .
دادم به دست تو دل را شکسته ای
پیمان بسته ی خود را گسسته ای
با آنهمه بهانه که در بودن تو بود
بی هر بهانه پنجره ی مهر بسته ای
من ساده دل و تو بیرحم و بی وفا
دستت به خون دل من تو شسته ای
در انتظار تو بودم ولی عَبَث
حتّی بمن ز رفتن خود هم نگفته ای ،
می آئی و خبرت نقل مجلس است
سنگ مزار و تو غمگین نشسته ای .
به زندان سه غم هستم گرفتار
کرونا و گرانی و طلبکار ،
گرانی دست اگر بردارد از سر
دو دیگر را نباشد زور آزار .
#کوتوال_خندان
#سال_کرونائی
#طنز
یک ستاره جز تو در هفت آسمان دارم ندارم
دلخوشی های دگر در این جهان دارم ندارم
دلبرم ، هستی تمام بوده و نابوده هایم
ماه دیگر غیر تو در کهکشان دارم ندارم .